۱۳۹۲ آذر ۶, چهارشنبه

پوست گوشه ناخن

" پوست گوشه ناخنم بلند شده بود . به قول معروف ریشه کرده بود. بد جور رفته بود روی اعصابم . هی باهاش بازی کردم و خواستم بکنمش که تقریبا تا وسطهای بند اول انگشتم بلند شد. جاش خون اومد و زخم شد. بعد یه مدت چرک کرد و دردناک شد. رفتم دکتر یک چند تایی چرک خشک کن داد و تمیزش کرد و پانسمان کرد. یک آزمایش هم نوشت گفت بد نیست یه آزمایشی هم بدی.
آزمایش دادم دیدم چربی و کلسترول خونم بالاست. منو فرستاد پیش یک دکتر دیگه . این یکی گفت برات دوا مینویسم اما یه آزمایش دیگه بده ببینیم کلسترول بالا به کبدت نزده باشه. آزمایش دادم معلوم شد اوضاع کبدم خرابه. دکتر گفت یه آزمایش دیگه بده ببینیم کبدت سرطانی نشده باشه. آزمایش بعدیم دادم و معلوم شد از شانس من کبد سرطانی شده. فرستاد پیش یک متخصص دیگه .اونم یه آزمایش دیگه داد گفت ببینیم سرطان گسترش پیدا نکرده باشه. این یکی آزمایش هم نشون داد که سرطان گسترش پیدا کرده. حالا هم هفته ای یکبار میرم برای شیمی درمانی هیچ امیدی هم بهم نیست. همیشه بهم میگفتن وقتی گوشه ناخنت ریشه کرد باهاش بازی نکن وگرنه همینجور میره بالا تا برسه زیر گلوت.اما هیچوقت این نصیحت  رو گوش نکردم."
اینها را مردی که در مترو کنار دستم نشسته بود برام تعریف میکرد و من هم آروم آروم با گوشه ناخنم بازی میکردم.